ملتِ بی سواد ، زاده نمی شود ، ساخته می شود ... !
بی سوادی یعنی ؛ شبکه ی محبوبِ اجتماعی را که باز می کنی ؛تمامِ صفحات ، پر باشد از روزمرگیِ آدم معروف ها ،و مسخره بازیِ معروف نماها ...نه از مطالبِ آموزشی خبری باشد ،نه از چهار کلام حرفِ حساب ... !بی سوادی یعنی ؛ تویِ صفحه و روی پروفایلت بنویسی ؛"به بهشت نمی روم اگر مادرم آن جا نباشد ... "و کمی آنطرف تر ، مادرت از بی توجهی ات بغض کرده باشد ...بی سوادی یعنی ؛ مسیرِ تمامِ لباس فروشی وآرایشگاه هایِ شهر را از حفظ
امشب بنزین گرانتر شد و باز هم ملت به پمپ بنزینها هجوم بردند!
به ملتِ تحقیرشدهای تبدیل شدهایم که ساعتها در صف پمپ بنزین انتظار میکشیم برای چند لیتر بنزین بیشتر! یعنی چنان کوچک و کمتوقع شدهایم که به همین چند لیتر بنزینِ بیشتر قبل از گرانی حقیرانه تن میدهیم و حتماً در دل نیز خود را خوششانس میدانیم که قبل از گرانیِ بنزین باکی پُر کردهایم!
به کجا میرویم؟ به عکس بالایی بنگرید؛ اعتراض کشاورزان هلندی با تراکتورهایشان علیه سیاس
ما آدم های بد بختی هستیم. اصلا ما همیشه آدمای بدبختی بودیم و خودمان خبر نداشتیم. خوشی زیر دلمان زده بود! هنوز هم همین طور است. قرار هم نیست به خودمان بیاییم که چقدر بیچاره ایم.
آهااااای بنی بشر!
آهای ملتِ سرخوش و سرمست!
ما ساااااااااااااااالهاست که پدرمان را گم کرده ایم! ما یتیم نیستیم اما بی غیرتیم... ما گم شده ایم، سالهای سال است... و اگر غیرت داشتیم این قدر سرگشتیمان به درازا نمی کشید.
خود مستی هم انتظار نداشت این حجم از سرخوشی و بی رگی را...
به نظر کاربران مردم یک ملت که ملتِ ما هم نیستند و جزو کشورهای قدرتمند و ابرقدرتمند هم نیستند و گرفتار یک حکومت دیکتاتوری اند چطور میتونن بدون جنگ و خونریزی از مرحله ی دیکتاتوری گذار کنند و به مرحله ی دموکراسی برسند؟
پیشنهاد کاربران برای این ملت در بند چیه؟، واقعا دوست دارم بدونم راهکار ملت چیه؟، فرض کنید که این ملت اگه حتی بخوان راهپیمایی در سکوت هم بکنند یک عده مزدور از جانب خودِ حکومت با لباس شخصی اقدام به خرابکاری و تخریب اموال عمومی می
گزارشات
اسلامی تاریخ سے آگاہ ہر انسان جانتا ہے کہ اسلام ظہور کے دن سے ہی اپنے دشمنوں کے مزموم عزائم اور ناپاک اہداف کا نشانہ بنا رہا ہے اور آج کے اس مادی ترقی کے دور میں تو اسلام کے خلاف اسلام دشمنوں کی دشمنی میں بے تحاشہ اضافہ ہوا ہے ۔وہ تمام جوانب سے اسلام اور مسلمانوں کو ناتواں اور کمزور کرنے پر کمر بستہ ہیں ۔انہوں نے پوری تحقیق کرنےکے بعد یہ نتیجہ نکالا کہ مسلمان فرقوں اور مختلف مذاہب سے تعلق رکھنے والوں میں سے ایک خاص گروہ (شیعہ)ہی
چهار سال کارشناسی همکلاس بودیم، اتاق هامون توی خوابگاه نزدیک به هم نبود اما خیلی به هم سر می زدیم، فرمول های محاسبات عددی رو بیست دقیقه قبل امتحان با هم دوره کردیم، کتاب انتقال جرم و عملیات واحدِ مدرسان شریف رو ازش قرض گرفتم و ۱۳ روز دستم بود واسه کنکور ارشد خوندم، باید می رفتیم کارآموزی و دغدغه مون این بود که اگه پالایشگاه سرخس قبول نشیم و مجبور بشیم بریم پتروشیمی بجنورد واسه غذا و اسکان چه خاکی به سر کنیم، شب امتحان فرایندهای گاز توی اتاق
تلاش میکنم از وضعیتِ نمایشگاه کتاب غر نزنم. مثلاً نگم که چرا مصلی؟ چرا بدون پارکینگِ مناسب؟ چرا اینقدر شلخته و درهم برهم؟! چرا سالنها و فضاها، اینقدر پیچیده و دور از هم؟امروز با محیا رفتیم خرید. سه تا بنِ دانشجویی داشتیم (برای هرکدوم نود تومن پرداخته بودیم و میتونستیم صدوپنجاه خرید کنیم. / با تشکر از «فا») که فکر میکردیم با نزدیک به نیم میلیون تومن، اونقدر کتاب میخریم که برای بردنش تا ماشین، چرخدستی نیاز میشه!امسال برخلاف همیشه، نه
سلام!
تو تاکسی نشسته بودیم که برویم نمازجمعه. راننده با خانم کناردستیاش حرف میزد و آقای کنار دستیِ من هم با موبایل. من و همسر هم ساکت به بیرون نگاه میکردیم که یک جملهی«سه روز عزای عمومی اعلام...» را از سخنانِ گوینده ی رادیو شنیدم. سکوتم را شکستم و به آقای راننده گفتم:«چی شده؟»، «حاج قاسم رو ترور کردند دیشب ساعـــ»...
دیگه چیزی نشنیدم. نفسم کُند شد. ضربانِ قلبم را زیر گلویم احساس میکردم. آقای کنار دستی حرفش را قطع کرد و موبایلش را روی پایش گذاش
مینا علی نژاد، خواهر مسیح علینژاد نوشت: مادری دارم از جنس بلور...مادری که در آغوشش، شمیم فاطمی را حس کردم؛در لحظه به لحظه ی قد کشیدنم، نجواهای شبانهاش را با یک نفسِ عمیق و بلندِ "یا فاطمهالزهرا" شروع میکند...مرا باکی نیست از همه تهمتها و دروغهایی که شنیدهایم و دیدهایم.از همه کلیپهای ساختگی و دروغین که در این فضای سراسر فریبِ مجازی منتشر شد ... از همه فحشهایی که حتی عزیزانم نثارم کردند؛من مینا هستم؛محکم و صبور و بشدت عاطفی، ک
وقتی شکم هایشان از حرام پر شود کور کر می شوند
مینا علی نژاد، خواهر مسیح علینژاد نوشت: مادری دارم از جنس بلور...مادری که در آغوشش، شمیم فاطمی را حس کردم؛در لحظه به لحظه ی قد کشیدنم، نجواهای شبانهاش را با یک نفسِ عمیق و بلندِ "یا فاطمهالزهرا" شروع میکند...مرا باکی نیست از همه تهمتها و دروغهایی که شنیدهایم و دیدهایم.از همه کلیپهای ساختگی و دروغین که در این فضای سراسر فریبِ مجازی منتشر شد ... از همه فحشهایی که حتی عزیزانم نثارم کردن
آلنی آقاویلر، سلاممیخواستم برایت نامه بنویسم، فکر میکردم اکنون که باز هم ما مردمی دردکشیده هستیم، شاید خوب باشد که باز هم تو با آن قدرت ترکمنیات، با آن حرکات گالانیات، بیایی و باز هم به نفع مردم مظلوم مبارزه کنی، اما خوب که فکر کردم دیدم که دیگر وقت افسانه نیست.آلنی، میدانم که نامه من چیزی را عوض نمیکند. اگر به فرض، برای من وقتی داشته باشی، شاید دعوایم کنی. آخر آن آلنیِ صحرا، دیگر خیلی کارها کرده بود و وقتی کسی خیلی کارها میکن
به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. برداشتهای من از وصیتنامهی درخشندهی شهید عزیز سلیمانی؛ وصیتی ڪه در میان آدمیان، برآمده از فرهنگ دیرین و ادب بَرین است:
پردهی راز: او شیدانه، خدا را «عشق» و «حبیب» خود میخوانَد و با سادهترین جملهی رایج ایرانی، میگوید: «من دوستت دارم» و با بر زبانآوردنِ واژگان اَنیسیِ «عشقِ من»، پرده از راز و نیاز مُدامِ عرفانیاش با حضرت پروردگار برمیدارد و میگوید: «پیوسته از تو خواستم سراسر وجودم را مملُو
باز هم در سایت ناهیدعبدی دات کام مطلبی دیگر خواندم و این نظر را نوشتم و حیف ام باز آمد که برای شما «اینجا» نیاورَمَش زیرا مشحون از لطف و مرحمت الهی و راه کار است
هرآغاز در داغ تهیتهنیاز شاید و بایدچه خوب می شد اگر اوج رهایی و شادمانی و لذّتِ جمله یِ زیبای نیچه ی گرامی: «صاف ترین یخ برای کسی که رقصیدن و سُرخوردن می داند بهشت است» را با واژه ی زخم و درد ذوب نمی کردید و رودِ گذشته و حال خراب یک ملّتِ سُرخورده را زیور آن نمی نمودیددردها روح آدمی را ر
گزارشات
اسلامی تاریخ سے آگاہ ہر انسان جانتا ہے کہ اسلام ظہور کے دن
سے ہی اپنے دشمنوں کے مزموم عزائم اور ناپاک اہداف کا نشانہ بنا رہا ہے اور آج کے
اس مادی ترقی کے دور میں تو اسلام کے خلاف اسلام دشمنوں کی دشمنی میں بے تحاشہ اضافہ ہوا ہے ۔وہ تمام
جوانب سے اسلام اور مسلمانوں کو ناتواں اور کمزور کرنے پر کمر بستہ ہیں ۔انہوں
نے پوری تحقیق کرنےکے بعد یہ نتیجہ نکالا
کہ مسلمان فرقوں اور مختلف مذاہب سے تعلق رکھنے والوں میں سے ایک خاص گروہ (شیعہ)ہی
ہے ج
به نام خدا
گپ و گفتی با عطار نیشابوری
بیژن شهرامی
برای کوهنوردی به بینالود[1]
زده ایم که سالهاست آرام و استوار همسایه دیوار به دیوار نیشابور است و حالا من کمی دور از گروه، محو نی لبک نوازی و
شعرخوانی چوپانی هستم که گله اش آرام مشغول چریدن هستند:
ای پسر تو بینشانی از علی(ع)
عین و یا و لام دانی از علی(ع)
تو ز عشق جان خویشی بیقرار
و او نشسته تا کند صد جان نثار...[2]
بغل دست او آقایی
با سر و وضعی متفاوت نشسته است که ضمن گوش دادن به شعرخوانی شبا
هر حکومتی اولاً و بالذات در جستوجوی بقای خود است: این اصل اولیهی حیات تمام موجودات، از طبیعی تا مصنوعی، است، که حکومتها هم از آن مستثنا نیستند؛ شمول این اصل در طول تاریخ بشر قابلردیابیست، و همهی حکومتها از آن پِیرَوی کرده و میکنند.
اقتضای اصل حفظ بقاء در روابط بینالملل، چیزیست که «توازن قوا» مینامند: اگر همسایهات قدرتمند است، اگر کشورهای اطرافت قوی هستند، اگر قدرتهای بزرگ بهدنبال گسترش منطقهی نفوذشان هستند،
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
السلام علیک یا فاطمه الزهراء سلام الله علیها
غدیر؛ نصب جانشین و توجه به مسأله امامت
1.76 مگابایت
دریافت فایل فلش - دریافت کد
**************
خط
حزبالله ۱۸۳ | مبارزه بر مدار قرآن
**************
جهت مشاهده ادامه این مطلب (و سایر
مطالب) بر روی تصویر مربوطه کلیک نماییدادعیه روزانه ماه مبارک رمضان
تأثیرات نهضت
عاشورا در تاریخ اسلام
امام خامنه ای:
آنچه که من امروز میخواهم عرض کنم این است: شما
درباره این سایت