نتایج جستجو برای عبارت :

شورِ عاشورایی و معرفتِ حسینی

شورِ عاشورایی اگر با معرفتِ حسینی همراه نباشد، تنها بازتابی از یک آیین فرهنگی-تاریخی و مصداقی از غلیان عواطف جمعی خواهد بود که اثرش موقت است و اندک. در غمِ واقعه عاشورا بودن کافی نیست؛ شناختِ پیامِ عاشورا مهم‌تر است.
مسعود زمانی مقدم
به چهره اش می نگرم، مردی جوان و پرشور و با صورتی روشن ودلگرم؛ که شورِ جوانی را به من نوید میداد. من با اشتیاق او را نگریستم و درانتظارِ رسیدن به او بودم. به چهره ی مادرم و شورِ مهربانی اش نگریستم. پدرم را دیدم که با قامت بلند و موهای مشکی پرپشت کار می کند و چند خانوار را زندگی می بخشد و من افتخار کردم. بی وقفه به اطراف چشم دوخته بودم و منتظرِ روزی جدید بودم که بدانم چه میگذرد. چندین سال گذشت؛ آن مرد رویاهایم دوران جوانی اش را گذراند و من ننگریستم.
وقتی برسی به اونجاییکه
هیچی دلت نخاد
جز سکوت نیمه های شب;
اونوقته که شاید یه کم شبت قدر پیداکنه
نیمه شبت علی وار میشه
دنبال روضه خون و مداح نیستی که وصلت کنن
خودت ودلت یه گوشه
با درو دیوار وسکوتِ خونه
دارید خودتونو به آتیش میکشید...
آدم چقد خوبه خودجوش باشه
به سمت خدایی که از درونش می جوشه....
چقد دلم میخاد خودم بجوشم
انقد که سربرم سربرم 
یجایی تهِ این جوشیدن که دیگه ناخالصی هام ازبین میره
بگیری منو تو بغلت و بگی
کجا بودی بنده ی بی معرفتِ من؟!
دید
«نقطه‌ی مقابل افسردگی خوشحالی نیست، بلکه شورِ زندگی است، و چیزی که در آن لحظه از من رخت برمی‌بست، شور زندگی بود.» اندرو سالمون، نویسنده، در نطقی قدرتمند و در عین حال تخریب‌گر، شما را به تاریک‌ترین گوشه‌های ذهنش در سال‌هایی می‌برد که با افسردگی دست و پنجه نرم می‌کرد. دورانی که انگیزه او برای سفری روشنگر به گوشه و کنار جهان شد تا با افراد مبتلا به افسردگی گفت‌وگو کند-- تا در کمال تعجب دریابد، هر چه بیشتر از خودش حرف می‌زند، افراد بیشتری
اسلام فقط معرفت نیست، تعهّد به عمل و تحقّق احکام اسلام هم جزو اسلام است؛
یعنی یک وقت هست که ما اسلام را -که میخواهیم در حوزه یاد بگیریم- فقط
عبارت میدانیم از اصول و فروع و اخلاق و همینهایی که هست -[که] واقعیّت هم
همین است؛ [یعنی] اصول دین، فروع دین، ارزشهای اخلاقی، سبک زندگی، آئین
حکمرانی، اینها همه جزو اسلام و جزو معارف اسلامی است.لکن این [برداشت] درست نیست؛اسلام فقط توحید به معنای علم توحید با همان عمق و معرفتِ عرفانی و فلسفی و
[مانند] اینها
می گویند مردی خراسانی رفت پیش امام صادق علیه السلام که ما می خواهیم قیام کنیم. امام صادق علیه السلام گفتند برو توی تنور. گفت من؟! من شیعه و محب و فلان، چرا من توی تنور بروم؟! صحابۀ دیگری از امام صادق علیه السلام آمد. گفتند برو توی تنور. رفت و نشست و همان طور داشت صحبت می کرد. بعد امام گفتند هر وقت به این نقطه رسیدید ما خودمان می دانیم کی قیام کنیم؛ یعنی بحث معرفت امام به شعر و حرف نیست، به عمل است. هر کاری هم که قرار است عمل شود تمرین می خواهد. به نظ
در راستای درآوردن شورِ نژادپرستی و تعریف از آذری ها لازمه این دو نفر رو هم معرفی کنم که خیلییییییی دوسشون دارم.
دوتا از کمدین های آذربایجان هستن که یکشنبه ها منو به مدت 3 ساعت از اتاقم میکشن بیرون و میشینم پای تلویزیون و تئاترشون رو نگاه میکنم یعنی خانواده به جون اینا دعا میکنن که باعث میشن من از اتاقم میام بیرون و منو میبینن که زنده ام
توی اینستاگرام و یوتیوب اسم تئاترشون که توی عنوان نوشتم رو سرچ کنید فیلم هاشون هست اگه آذری متوجه میشید که
اگر مزه‌ی ماهی دریای خزر و خلیج‌فارس را امتحان کرده باشید حتما به تفاوت در طعم آن‌ها پی‌برده‌اید.
ماهی خزر که سال‌ها در آب‌های نسبتاً شیرین زندگی کرده و پرورش یافته‌ را اگر بعد از صید ساعت‌ها یا یک روز و حتی بیشتر نمک بزنید و نگه دارید باز هم با یکبار آبکشی نمک و شوری خود را از دست داده و به حالت اول خود بر می‌گردد، برعکس ماهی خلیج که تمام عمرش را در آب‌های گرم و شور پرسه زده‌ به خودی خود هم شور است، حال اگر قبل از طبخ چند ساعتی در نمک بما
در میان من و تو فاصله هاست گاه می اندیشم ، - می توانی تو به لبخندی این فاصله را برداری ! تو توانایی بخشش داری دستهای تو توانایی آن را دارد ، - که مرا زندگانی بخشد چشم های تو به من می بخشد شورِ عشق و مستی و تو چون مصرعِ شعری زیبا ،
سطرِ برجسته ای از زندگی من هستی
دفتر عمر مرا

با وجود تو

شکوهی دیگر رونقی دیگر هست

می توانی تو به من زندگانی بخشی

یا بگیری از من آنچه را می بخشی« حمید مصدق»
این شورِ جوونی هم تموم میشه و میفهمیم که هر شب تاریکی که تو زندگیمون اومد، گذشت. 
این حجم از علاقه ای که توی سینه مون داره بی قراری میکنه، یه روز آروم میشه، می فهمیم که این همه دست و پا زدن و این همه قصه سازی فقط عذاب دادن خودمون بود. 
این همه ترس از دست دادن هم تموم میشه و می فهمیم داروین تو انتخاب طبیعی راست میگفت؛ هر کسی مناسبمون باشه میمونه و هر کسی نباشه هر چقدر هم خوب حذف میشه. 
همه چی میگذره و تموم میشه، بعد می فهمیم چیزی که ما رو نگه داشته
{از عاشورا تا ظهور - شماره 38}
 
حضور امام زمان در دسته عزاداری
 
روز عاشورا بود و موج عزاداران - از هر سو - به طرف کربلا در حرکت بود، علامه بَحرالعلوم به همراه گروهی از طلبه ها به استقبال عزاداران می رفتند..
به محلّه طُویریج رسیدند (که دسته ی سینه زنی و سبک سینه زنی شان مشهور است) وقتی سیدبحرالعلوم به آنها رسید ناگهان - با آن کهولتِ سن و موقعیت اجتماعی و علمی - لباس خود را به کناری گذاشت و در صفِ سینه زنان با شورِ وصف ناپذیری به سینه زدن پرداخت! پس از
باورم نمی‌شود که یکسال گذشت! باورت می‌شود؟ باورم نمی‌شود که تو کنارمی ، باورت می‌شود؟ باورم نمی‌شود چشمانِ زیبایت برای من است ، باورت می‌شود؟ باورم نمی‌شود رویایِ  با تو بودن را ،  باورت می‌شود؟ من حتی باورم نمی‌شد تمامِ لحظه‌هایی که مثل خواب بود ، تا اینکه دستانت را در میانِ انبوه زائرانِ آقا گرفتم. وقتی انگشتان کوچکت در میان انگشت‌هایم آرام گرفت ، من باور کردم تمام اینها را. باور کردم که عشق حقیقتی است که باید آن را زندگی کرد ، و وص
از جلوه های عرشی پیغمبرِ حسینزنده شده است خاطره ی مادر حسینبا احترام رفته علی در بر حسینآماده ی نبرد شده لشگر حسینتا اذن خواست، نور دو عالم اجازه دادلب تر نکرده بود، همان دم اجازه دادقله نشین معرفتِ کائناتِ حقمجذوبِ راه پرخطر و با ثبات حقآیینه ی تمام نمایِ صفات حقمانند مرتضی شده ممسوس ذات حقشأن علی، ز کل مراتب، فراتر استفیضِ شهادت است که مشتاقِ اکبر استوقت وداع شد، همه جا ریخته بهماز غربت و بلا، دو سرا ریخته بهمقلب تمام اهل ولا ریخته بهمای
برای لحظه ای شاید، ک خیره ام به دیوار ناخواسته و حتا خود نیز غافلم، برای ثانیه ای این فکر می گذرد ک یک چیز، به طرز عجیبی اشتباه است. شاید هم ک این یک احساس است. به هر حال، شاید بعد آنکه خود را در آیینه دیدم و به ابعاد جدیدی از خلوت شدن موهایم آگاه شدم، دچارش شدم. بیش از همسن و سالانم دستخوشِ تغییر و گذر زمانم. البته تقریبا، همه ی اینها برایم بی اهمیت شدند آن روزی ک فهمیدم، چ بسا کسی را دارم ک همانقدر از او به دورم و هر دو حتا انگار بدین شکل از فاصله
برای لحظه ای شاید، ک خیره ام به دیوار ناخواسته و حتا خود نیز غافلم، برای ثانیه ای این فکر می گذرد ک یک چیز، به طرز عجیبی اشتباه است. شاید هم ک این یک احساس است. به هر حال، شاید بعد آنکه خود را در آیینه دیدم و به ابعاد جدیدی از خلوت شدن موهایم آگاه شدم، دچارش شدم. بیش از همسن و سالانم دستخوشِ تغییر و گذر زمانم. البته تقریبا، همه ی اینها برایم بی اهمیت شدند آن روزی ک فهمیدم، چ بسا کسی را دارم ک همانقدر از او به دورم و هر دو حتا انگار بدین شکل از فاصله
ام‌روز بیستم‌این سال‌روز وفات علی صفایی
است. او را با عناوینی چون استاد، مجتهد، فقیه، عارف و اندیش‌مند شیعه، می‌شناسند.
هرچند گم‌نام‌تر از دیگر متفکران و روشن‌فکرنمایانِ قبل و بعد از خود است و این نیز
صرفا به‌خاطر پرتوِ چشم‌گیر اندیشه‌ی اوست، که هر کسی را تاب دید و دریافت‌ش نباشد.

برای من، علی صفایی یک معلم، رفیق، دست‌گیر،
راه‌نما، چراغ راه و منجی است. صفایی اگر فقط کتاب «رشد» را هم نوشته بود، باز
عشقِ من بود. بماند که دیر، ولی به ل
شرح دروس معرفت نفس 
استاد صمدی آملی
********************
 حالا چه گرفتاری ای در این چهار مرغ است که باید آنها را بکشیم:
نماید هر یکی را پاره پاره            
 به هر کوئی نهد جزئی دوباره
 مصرع اول یعنی باید این اوصاف را از خود دور کنیم، و وقتی ان شاءالله از این اوصاف درآمدیم و به قللِ معرفتِ علمِ فکری و شهودی رسیدیم، ان شاءالله سرفراز می شویم، اسرارِ وجودیِ ما منکشف می شود و خودمان بر قله های معارف الهیه می نشینیم،چون از اوصاف الهی در می آییم. بعد به حیاتِ
بین عبادت و معرفتِ خداوند رابطه ی مستقیم وجود دارد ، یعنی هر چه شناخت و معرفت انسان نسبت به خداوند افزایش یابد ، عبادت انسان از نظر کمیت وکیفیت افزایش پیدا می کند ، چنین شخصی هم می خواهد خداوند را بیشتر عبادت نماید وهم حال عبادت او و حضور قلب او ، بیشتر خواهد شد ، لذا هر کس که بخواهد از نظر عبادت به مقام بالاتری نائل شود باید معرفت خود را نسبت به خداوند بالا برد ، نمونه ی آن را می توانیم در امام سجاد علیه السلام ، مشاهده کنیم ، به همین جهت است که
دانلود رایگان کتاب نقد عقل محض امانوئل کانت PDF
 
نوع فایل : PDF
تعداد صفحات : 835 صفحه
نویسنده : اثر میشل گریر
مترجم : بهروز نظری
 
معرفی کتاب ایمانوئل کانت: نقد عقل محض
«ایمانوئل کانت؛ نقد عقل محض» اثر میشل گریر یکی از مجموعه کتاب‌های «متون محوری فلسفه» است که تاریخ فلسفه را از طریق بررسی و تفسیر آثار بنیادین آن روایت می‌کند.
کتاب حاضر ترجمه نقد عقل محض اثر ایمانوئل کانت به فارسی است که ویراستار آن کوشیده کل متن را کلمه به کلمه با ترجمه انگلیسی م
 
سرِ ظهری نشسته ام وسط سایتِ!دانشگاه.جوانان ترم یک و دو و سه ای را میبینم که مشغول خوندن آناتومی هستند به امید اینکه آدم های بزرگی بشوند.یاد ترم های اول خودم می افتم.هیچ وقت با درس کنار نیامدم آن روزها.حال و حوصله اش را نداشتم هیچ وقت.الان هم نشسته ام این وسط و "واران واران" گوش میکنم و فکر میکنم که جایم اینجا نیست.حال و حوصله ی خونه رو نداشتم و بعد نهار تصمیم گرفتم برنگردم خونه.صبح کلاسم را خواب موندم و حالا نزدیک شدم به حذف شدن از درس.بیدار شدم
 
سرِ ظهری نشسته ام وسط سایتِ!دانشگاه.جوانان ترم یک و دو و سه ای را میبینم که مشغول خوندن آناتومی هستند به امید اینکه آدم های بزرگی بشوند.یاد ترم های اول خودم می افتم.هیچ وقت با درس کنار نیامدم آن روزها.حال و حوصله اش را نداشتم هیچ وقت.الان هم نشسته ام این وسط و "واران واران" گوش میکنم و فکر میکنم که جایم اینجا نیست.حال و حوصله ی خونه رو نداشتم و بعد نهار تصمیم گرفتم برنگردم خونه.صبح کلاسم را خواب موندم و حالا نزدیک شدم به حذف شدن از درس.بیدار شدم
یادته همیشه می گفتم دوس دارم از دور ببینمت؟ بعد تو لجباز می شدی.مثل همه ی دیوونه ها...پیشونی ت رو می ذاشتی رو پیشونی م.چشمای مشکی ت می اومد جلوی چشمام... می گفتی حالا از دور منو ببین. بعد من چشمات رو نگاه می کردم.تو چشمات خودم رو می دیدم. یه بچه ی شَر بودم که میخ و چکش به دست،تو چشمات حرکت می کردم.می‌خواستم‌ برم تو قلبت اسمم رو حک کنم.مثل بچه ای که رو میز چوبی مدرسه ش اسمش رو با تیغ مداد تراش حک می کنه. که بگه ایها الناس اینجا برای منه. کسی نیاد جای من
 
شهید چمران رحمة الله علیه یه جا میگه:
 
"خدای من، هر وقت که در حدِّ پرستش عاشقِ کسی شده ام، تو ای پروردگارِ من او را از من گرفته ای تا من فقط تو را بپرستم"
 
نقل به همین مضمون
 
حالا شده حکایتِ من
عاشقت شدم
در حدِ پرستش
چون یار داشتی پس خواهرم شدی
دلم 
دلِ وامانده ام سرکشی می کند و امانم را بریده
افسارش، گاه از دستم خارج می شود
 
و خدا
خدایی که در این نزدیکیست
این را فهمیده و
و قرار است من را به دردی مبتلا کند که چمرانِ عزیز آن را تجربه کرده و از آن
از رافعی نقل شده که گفت: 
مرا پسر عمویی بود به نام حسن بن عبدالله، که مردی زاهد و از عابدترینِ مردمِ روزگارش بود. و گاهی سلطان از او دیدار می کرد و چه بسا [پیش می آمد که] با گفتاری درشت با سلطان برخورد و او را موعظه و امر به معروف می کرد. سلطان نیز به خاطر صلاحیتِ او گفتارش را تحمل می کرد و می پذیرفت. 
پیوسته حالِ پسر عمویم چنین بود تا اینکه روزی حضرت موسی بن جعفر (علیهما السلام) وارد مسجد پیامبر (صلی الله علیه و آله) شد و او را دید و نزدیکش رفته و فر
روزی که، مانند هر بار و هر بار، حسرت ِ از دست‌رفته هایم به اشک بدل شده باشند و به پرده ی چشمانم، روزی که تمام جهان برایم تنگ‌تر از همین اتاق، همین شب شده باشد، روزی که از قلبم فقط بطن و دهلیز مانده باشد برای پمپاژی یک خط درمیان، برای ته‌ْمانده ای نفس، روزی که صبح تا غروب، شب باشد و شب تا سحر، شب باشد، از برای تسلی ِ خاطر به یاد ِ خود خواهم آورد که من، خودم زمین خوردم، خودم از جا بلند شدم. دیر فهمیدم انحنای جاده به کدام سو راهم می‌برد؛ اما فهمید
فردا ظهر ساعت 14:30 بلیط دارم به مقصد ناکجای عزیز*. 
بهمن 97 بود که ترمِ 9 رو تموم کردم، و دقیقاً 13 بهمن بود که سوارِ اتوبوسِ شیراز شدم و برگشتم خونه. اوایلش بر خلافِ تصورم دلم واسه ناکجا تنگ نشد، انگاری یادم رفته بود، شایدم برگشتن به خونه اینقد بهونه دستِ مغزم داده بود که یه مدت به اونجا فک نکنم. ولی تو این یک ماه اخیر بارها به ناکجای دوست داشتنیم فک کردم و بارها دوس داشتم برگردم و حتی دوس داشتم زمان برگرده عقب و دوباره شروع کنم زندگیِ اونجا رو.
سی
به لذت فراق دچار شده ام. 
به آن احساسات پر از ذوق برای دیدار مجدد که دست کمی از اولین دیدارهای زندگی مان ندارد. به آن پیچ و تاب دل، و اضطراب ناشناخته از مواجه با معشوق. به آن تصویر خوشایند از ورود دوباره اش به خانه. به بازمرور لبخندها، نگاه ها، به بی قراری برای نوازش هایش دچار شده ام. به هیجان برای کشف دوباره اش، به غلیان احساسات برای تجربه ای دیگرگون از خودمان، از رابطه مان. 
من مدت هاست که به دوری معتاد شده ام. 
به آن دلتنگی های گاه و بیگاه و شب
بسم الله الرحمن الرحیم۱- این یادداشتی که تو عکس می بینید رو یک هفته قبل از اربعین پارسال نوشتم. رفته بودم یه هئیت جدید که بیشتر جمعیتش جوان ها بودند. روضه و سینه زنی که شروع شد، ذهنم مشغول شد. من همیشه به شعر مداح و حرکات و روحیات هیئتی ها خیلی دقت می کردم. اون شب "حسین حسین" گفتنِ پسر نوجوانی که کنار مداح بود، بالا و پایین پریدن جوان هایی که جلوی مجلس بودند و پسری که مثل دیوانه ها به سر و صورت خودش می زد، خیلی اعصابم رو بهم ریخته بود. این شورِ بیش
روزی که، مانند هر بار و هر بار، حسرت ِ از دست‌رفته هایم به اشک بدل شده باشند و به پرده ی چشمانم، روزی که تمام جهان برایم تنگ‌تر از همین اتاق، همین شب شده باشد، روزی که از قلبم فقط بطن و دهلیز مانده باشد برای پمپاژی یک خط درمیان، برای ته‌ْمانده ای نفس، روزی که صبح تا غروب، شب باشد و شب تا سحر، شب باشد، از برای تسلی ِ خاطر به یاد ِ خود خواهم آورد که من، خودم زمین خوردم، خودم از جا بلند شدم. دیر فهمیدم انحنای جاده به کدام سو راهم می‌برد؛ اما فهمید
دوستان سلام.
 
از شما چه پنهان قرار بود الان نشسته باشم پای یه تمرینی که دکتر نقیایی بهم داده اما خوب تا دفتر دستکم رو چیدم دیدم لپ تاپ داره چشمگ میزنه و حال و هوای نوشتن هم که بود و کوروشم که رفته مهمونی....
 
خلاصه من اینجام!
 
بعد از طی یه دوره ی وحشتناک اینجام...
 
یه مدت خیلی طولانی هم من مریض بودم هم کوروش...  مریض هاااااا  داشتم میمردم یعنی... هنوز خوب خوب نشدم... بینیم به یه منبع تمام نشدنی وصله و هنوز گلو درد و سرفه دارم! اما خوب میشم به زودی... ه
اول که پوزش که جوابش اینقدر دیر شد. این چند روز سرم شلوغ بود... خلاصه ببخشید.
جواب این تست خیلی طولانی نیست اما گفتم حالا که ذیل بعضی از کامنت‌های خصوصی و عمومیِ دوستان نظرِ خودم رو در مورد جواب‌هاشون نوشتم، برای پیشگیری از سوء تفاهم، یه سری نکات رو قبل از نوشتن جواب‌های نهایی متذکر بشم.
۱- من اصلا و ابدا در جایگاهی نیستم که بگم کدوم جواب درست هست و کدوم درست نیست. کلا بهتره قضاوت نکنیم. دلیلش هم اینه که برعکسِ جوابِ ساده و بسیطِ این تستِ سخت و
 
«پیامبران خدا و نظر به آغازِ آغازها»
 
 
«استاد اصغر طاهرزاده»
 
«دانلود فایل صوتی شرح متن»
 
«السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ، السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا حَبِیبَ اللَّهِ»
 
ما از رسول خدا «صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» سخن می‌گوئیم ولی به حکم «لا نُفَرِّقُ بَیْنَ أَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ» سخنان‌مان در مورد همه پیامبران است.
 
۱. اصلی‌ترین کار رسولان خدا توجه بشریت است به آغازِ آغازها،‌ یعنی آغازِ هستیِ موجودات که همان حضرت حق است و آغ
 
«پیامبران خدا و نظر به آغازِ آغازها»
 
«تفسیر سورة جاثیه - جلسة ششم - ۱۳۹۸/۰۸/۰۴»
 
 
«استاد اصغر طاهرزاده»
 
«دانلود فایل صوتی شرح متن»
 
«السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ، السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا حَبِیبَ اللَّهِ»
 
ما از رسول خدا «صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» سخن می‌گوئیم ولی به حکم «لا نُفَرِّقُ بَیْنَ أَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ» سخنان‌مان در مورد همه پیامبران است.
 
۱. اصلی‌ترین کار رسولان خدا توجه بشریت است به آغازِ آغازها،‌ یعنی آ
پیش‌تر فکر می‌کردم مرده‌ام. فکر می‌کردم کفِ مرکزی ترین نهان‌گاهِ جسمم، جسدی بوگرفته از قرن‌ها رها شدَه‌ست از روشنا یی که در خردسالی ذبح شد. از وقتی یادم می‌آید، این‌طور بود. از وقتی یادم می‌آید، می‌دانسته‌ام حالم خوب نیست و وقتی می‌دانی حالت خوب نیست که زمانی را زنده بوده باشی، زمانی را حالت خوب بوده باشد و آن را به نحوی به خاطر داشته باشی. درست به خاطر نیاوردم هرگز اما جای احساساتِ خوب را من از بس خاراندم، زخم شد.
حالا اما مدتیست که
دیشب حدود ساعت یک خوابیدم،صبح با اینکه دلم میخواست بیشتر بخوابم،6:30 بیدار شدمُ دیگه خوابم نبرد..صبحانه خوردم،نشستم سر کارام..ناهار ماهی سرخ کردم،یه سس هم با پیاز،سیر،رب انار و شیره ی خرما درست کردم که خیلی با ماهی عالی بود..کتاب خوندم..یه فیلم قبلها دیده بودم،دلم دوباره دیدنش رو خواست اما چون فرصت نبود،یکمیشُ دیدم..به نظافت شخصیم رسیدم..من خیلی به ندرت آرایشگاه میرم،خودم کارامو انجام میدم..ناخنهامم سوهان کشیدم،به دستهام لاک کرمی زدم و به پا
در عکس نوشته تبریک ازدواج حضرت علی و فاطمه شما کاربران عزیز سایت عکس نوشته امروز به مناسبت سالگرد ازدواج حضرت علی و فاطمه الزهرا می توانید زیباترین عکس نوشته های مناسبتی را همراه با متن تبریک سالگرد ازدواج حضرت علی و زهرا را مشاهده کنید و …
عکس نوشته تبریک ازدواج حضرت علی و فاطمه
دیدم که در عرش شور و شوق برپاست
برپاگر این بزم شرف ذات خداست
گفتم به خرد چه اتفاق افتاده
گفتا که عروسی علی و زهراست
سالروز ازدواج حضرت علی ع و زهرا س مبارک باد
 
دید
ولادت امام حسین (ع) و روز پاسدار چه روزی است

ولادت امام حسین (ع) و روز پاسدار در سال 99
تاریخ :

تاریخ به شمسی
شنبه, ۹ فروردین ۱۳۹۹

تاریخ به قمری
السبت, ٤ شعبان ١٤٤١

تاریخ به میلادی
Saturday, March 28, 2020

9 فروردین مصادف با ولادت سالار شهیدان، امام حسین علیه السلام و روز پاسدار می باشد .
ولادت امام حسین(ع)
پیش از آنکه حضرت زهرا علیه السلام به امام حسین علیه السلام باردار شود، جبرئیل بر پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم نازل شد و عرض کرد: «پسری برایت متولد می ش
شارلوتِ عزیز‌تر از فیزیکم!
تازگی‌ها با خودم فکر می‌کنم که ممکنه تو اصلا وجود نداشته باشی. من هیچ‌وقت - به عنوان یک‌ دانشجوی فیزیک - به قضایای وجودیِ ریاضیات اهمیت نمی‌دادم؛ اما این روزها متوجه می‌شم که چه‌قدر مهم هستن. چه‌قدر مهمه که اول از وجود چیزی مطمئن بشی. چه‌قدر مهمه که بدونی به ازای یک‌سری x و yها چه‌چیزهایی وجود دارن. اما هیچ قضیه‌ای وجود نداره که بگه به ازای هر چارلی یک شارلوت وجود داره. می‌دونی؟ تو ممکنه هیچ‌وقت حتی به دنیا ن
در روستایی دور افتاده، مدتی بود که درمانگاه کوچکی راه اندازی شده بود که اهالی روستا را از مراجعه به شهر و تحمل هزینه ها و مشقات سفرهای درمانی بی نیاز کند یا حداقل، تا جای ممکن کم کند.
به دلیل کمبود امکانات! و اعتبارات، دکتر جوانی را به عنوان تنها دکتر درمانگاه در نظر گرفته بودند که تا جای ممکن، اکثر کارهای درمانی(از تشخیص و تجویز گرفته تا جراحی های ساده) را خودش انجام دهد. دکتر که انگیزه زیادی برای خدمت داشت، با اینکه زحمت زیادی در دانشکده پزش
کال نمک، سرزمینی پر از نمک در طبس
آشنایی با کال نمک در طبس
طبس شهری کویری در غرب استان خراسان جنوبی است که به عروس کویر ایران مشهور است. این شهر قدیمی و زیبای ایرانی به دلیل برخورداری از جاذبه های تاریخی و طبیعی بسیاری که دارد در بین گردشگران بسیار محبوب و مشهور است؛ از جمله جاذبه های این شهر کویری عبارت از  بارگاه امامزاده حسین‌بن موسی‌ کاظم، برادر امام رضا (ع)، باغ گلشن، مزار شیخ ابونصر ایروانی، روستای ییلاقی ازمیغان، سد کریت با قدمتی در
بیاتِ کُرد یا کردِ بیات نام یکی از آوازهای موسیقی ایرانی است که از متعلقات دستگاه شور دانسته می‌شود. این آواز نزدیکی زیادی با آواز دشتی دارد و در برخی از ردیف‌ها، جزئی از دشتی دانسته شده‌است اما در برخی ردیف‌های دیگر تنها به عنوان یک گوشه از دستگاه شور یا آواز دشتی مطرح می‌شود. بیات کرد احتمالاً ریشه در کردستان دارد. از نظر ردیف‌شناختی بیات کرد شباهت‌های زیادی با دشتی دارد ولی برخلاف دشتی درجه پنجم شور در آن متغیر نیست و نت آغاز هم در آن
بیاتِ کُرد یا کردِ بیات نام یکی از آوازهای موسیقی ایرانی است که از متعلقات دستگاه شور دانسته می‌شود. این آواز نزدیکی زیادی با آواز دشتی دارد و در برخی از ردیف‌ها، جزئی از دشتی دانسته شده‌است اما در برخی ردیف‌های دیگر تنها به عنوان یک گوشه از دستگاه شور یا آواز دشتی مطرح می‌شود. بیات کرد احتمالاً ریشه در کردستان دارد. از نظر ردیف‌شناختی بیات کرد شباهت‌های زیادی با دشتی دارد ولی برخلاف دشتی درجه پنجم شور در آن متغیر نیست و نت آغاز هم در آن
معرفی کتاب صید ماهی بزرگ
 
  
کتاب صید ماهی بزرگ با کلماتِ مراقبه، هوشیاری و خلاقیت که بر جلدش نوشته شده،
نظر هرکسی را جلب می‌کند. کتاب صید ماهی بزرگ به خصوص برای کسانی که در شروع کاری به
دنبال ایده‌های ناب هستند، مفید است؛ ذهنشان را آرام، فعال، زنده و قوی می‌نماید و
برای به قلاب انداختن ایده‌های بزرگ و خاص، آنها را  به اعماقِ وجودشان می‌برد، این کتاب هوشیاری و قدرتِ
ذهنتان را رشد می‌دهد تا بهترین ایده‌ها را شکار کنید. کتاب صید ماهی بزرگ

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها